جدول جو
جدول جو

معنی نهال دان - جستجوی لغت در جدول جو

نهال دان
(نَ / نِ وَ)
دهی است از دهستان فریمان بخش داورزن شهرستان سبزوار. در 6هزارگزی غرب جادۀ داورزن به کهنه، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 584 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه محلی و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهان دان
تصویر نهان دان
غیب دان، آنکه از غیب آگاه است و غیب و نهان را می داند، دانندۀ غیب، عالم الغیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زغال دان
تصویر زغال دان
انبار زغال، جای ریختن زغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهان دانه
تصویر نهان دانه
ویژگی گیاهی که دانه اش درون میوه است مانند گلابی و سیب
فرهنگ فارسی عمید
(خِ / خَ)
قوطیی که در آن خلال دندان گذارند و یا جعبه ای که در آن خلال دندان قرار دهند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان بخش دهدز شهرستان اهواز. سکنۀ آن 111 تن. آب آنجا از قنات و چاه. محصول عمده آنجا غلات. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
علم به غیب. (یادداشت مؤلف). صفت و عمل نهان دان. رجوع به نهان دان شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ نَ / نِ)
در طبیعی، نهان دانگان، مستورالبذور. رستنی هائی که دانۀ آنها پوشیده است مثل باقلا. (لغات فرهنگستان). و نیز رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ لِ)
زمین که در آن نهال کارند برای نقل به جاهای دیگر. قلمستان
لغت نامه دهخدا
جای نان، صندوق یا سبدی که نان در آن نهند، نان دانی، رجوع به ناندانی شود
لغت نامه دهخدا
در بازی فوتبال، دروازه بان را گویند
لغت نامه دهخدا
گیاهی که دانه ای در داخل میوه پوشیده و مستور باشد مثل گیلاس و گلابی و جز آن: مستور البذر (نهان دانگان)، یا نهان دانگان. (نو) جمع نهان دانه. رده عظیمی از گیاهان گل دار (پیدا زا) که دانه های آنها در تخمدان بسته ای قرار گرفته و پوسته ای آنها را میپوشاند و معمولا این تخمدان بسته پس از رسیدن میوه گیلاه را تشکیل میدهد: مستور البذور
فرهنگ لغت هوشیار
گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار